اما شاید باورکردنش سخت باشد در همین صد سال گذشته بیشتر از 30 میلیون نفر قتلعام شدهاند؛ بیشتر از تعداد قربانیان تمام جنگهای این صدسال. دلیل این که سراغ قتلعامها رفتهایم به 2 هفته قبل برمیگردد.
مجلس فرانسه طرحی را تصویب کرد که هر کس قتلعام ارامنه توسط ترکیه در سال 1915 را انکار کند، باید یک سال برود زندان و 45 هزار یورو جریمه بدهد. این کار باعث شد، ترکیهایها قات بزنند و مقابله به مثل کنند و اعلام کنند که هر کس قتلعام الجزایریها توسط فرانسه در 1962 را انکار کند میاندازندش زندان.
انگار، انکار یک ماجرا باعث پاک شدن آن ماجرا میشود. این هفته سراغ 5 کشتار معروف رفتهایم که زیاد هم از رخ دادنشان نمیگذرد تا ببینیم سلاخی در عصر تمدن جدید چطور انجام میشده است.
کسی در نرود
استقلال، خون میخواهد. الجزایریها که کشورشان سه برابر فرانسه بود، میخواستند هر جوری شده از زیر دست فرانسویهای قورباغهخور در بیایند و حاضر بودند این خون را بدهند.
فرانسویها اول فکر کردند درد الجزایریها، دموکراسی و این سوسول بازیهاست. برای همین به آن ها حق رأی دادند. ولی وقتی دیدند الجزایریها به این چیزها قانع نمیشوند، قات زدند.
نظامیها ریختند داخل الجزایر و عملیات موشکشی راه انداختند، بین استانها را مینگذاری کردند و دو میلیون الجزایری را آواره و ویلان صحرا کردند. تازه یک ارتش سری (OAS) هم راه انداختند تا آنهایی که از دست نظامیها در رفتهاند را بکشند.
بزن و بکش 8 سال طول کشید. 5/1 میلیون الجزایری کشته شدند، ولی اصلا بیخیال استقلال نمیشدند. فرانسویها با اینکه سعی میکردند با رمانتیکبازی، روی قضیه سرپوش بگذارند، ولی جسدهای الجزایریها آنقدر زیاد بود که آخر سر اعتراف کردند که از پس مسلمانان الجزایری بر نمیآیند.
شکار با چاقو و تفنگ
«اهالی روستا را روی پل بردیم. هر کدام از سربازان ما، سر دو نفر از آنها را برید. جسدها را داخل رودخانه انداختیم. در روستا خبری از موجود زنده نیست. باید تمام این خاک را از وجود مسلمانان پاک کنیم. »
این یک نمونة تقریبی از پیامهایی است که شبه نظامیان صرب در طول جنگ جهانی دوم به یکدیگر میفرستادند.
سر و صدای جنگ جهانی باعث شد تا صدای حنجرههای بریده شده مسلمانان بوسنیایی به گوش کسی نرسد. چهل سال بعد، نسلکشی جدیدی علیه بوسنیاییها شروع شد.
بوسنی اعلام استقلال کرد. صربها هم که خود را صاحب یوگسلاوی سابق میدانستند قات زدند و به جان مسلمانها افتادند. در عرض سه سال (1992 تا 1995) حداقل 200 هزار مسلمان را کشتند.
شهر سربرنیتسا را در شرق بوسنی محاصره کردند و خیلی راحت، 8هزار مرد شهر را در گور دسته جمعی خواباندند. چند ماه، سارایوو پایتخت بوسنی را محاصره کردند. تک تیراندازها کار هر روزشان، شکار اهالی شهر شده بود.
چاهها و رودخانهها پر از جسدهای باد کردة بیسر شد. نسل کشی در بوسنی که سابقة طولانی تاریخی هم دارد، بزرگترین قتل عام در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم لقب گرفته است.
ساطورت را روی زمین بکش
روآندا کشور کوچکی در وسط آفریقاست. این کشور، از استان بوشهر کوچکتر است. اما در همین یک وجب، دو تا قبیله (هوتو و توتسی) زندگی میکنند که عین همدیگر، سیاه هستند و خودشان نمیدانند چه فرقی با هم دارند.
ولی روی دیدن همدیگر را ندارند و تا تقی به توقی میخورد، به هم میپرند. سال 94 هواپیمایی که رئیسجمهور سوارش بود، ترکید. چون رئیسجمهور، هوتویی بود، بچه محلها قات زدند و گفتند توتسیها او را کشتهاند و باید انتقام بگیریم.
هوتوییها تعدادشان کمتر بود. بنابراین پولدارهایشان چند تریلی ساطور خریدند و در محلات تقسیم کردند تا بر و بچ راحت باشند. قتلعام، نیمه شب شروع شد. هوتوییها داخل خانة همسایههای توتسیشان میپریدند و آنها را ساطوری میکردند.
نشانة حملة هوتوییها این بود که ساطورشان را روی زمین میکشیدند و اینطور به بقیه نشان میدادند آنها هم هوتویی هستند. کشتار، 100روز ادامه پیدا کرد. رؤسای هوتو اعلام کردند هر کس بیشتر بکشد، جایزه میگیرد.
800 هزار توتسی کشته شدندو فقط 25درصد آنها باقی ماندند. کمبود توتسی، باعث شد هوتوییها برای جایزه به جان هم بیفتند و همدیگر را بکشند!
آخر سر هم، توتسیهای باقیمانده با کمک کشورهای همسایه، ریختند داخل روآندا و هوتوییها را سرکوب کردند. سال پیش، فیلم «هتل روآندا» بر اساس داستان واقعی این کشتار ساخته شد و حسابی سر و صدا کرد.
سلاخی در ظهر بهاری
جنگ جهانی اول، تازه شروع شده بود. عثمانیها هم چون کشور بزرگی بودند، خودشان را قاتی جنگ کردند، ولی مدام شکست میخوردند.
برای همین دنبال مقصر میگشتند تا کاسه و کوزهها را سر او بشکنند. ارامنه، آن موقع یکی از بزرگترین اقلیتهای عثمانی بودند و بخش زیادی از اقتصاد، دست آنها بود.
واقعا شکستها چه دلیلی جز ضعف اقتصادی میتواند داشته باشد؟ ترکهای جوانِ کمیته اتحاد و ترقی عثمانی که باورشان شده بود ارامنه مسؤول این وضع هستند، با کمک دولت به جان آنها افتادند.
اول از همه، نظامیهای ارمنی را فرستادند جنگ بعد سیاسیهایشان را حلقآویز کردند. 24آوریل 1915 سیصد نفر از سرشناسهای ارمنستان را سلاخی کردند.
ظهر که شد، جوانهای ساطور به دست در استانبول و ایروان راه افتادند و هر کس را که به ارمنیها میخورد، پاره پاره کردند.
این آغاز کشتاری بود که 8 سال طول کشید و در آن، 5/1 میلیون ارمنی کشته شدند. ترکها آنها را بهزور کوچ میدادند.
بعد زندانیهای جنایی را آزاد میکردند تا دستههای ارامنه را کوچکتر کنند. اجساد در رودخانهها افتادند و بیماری واگیرداری، همه جا را فرا گرفت. بالاخره عثمانیها نابود شدند و کشتار ارامنه هم تمام شد.
طبقهبندی کله و پاچه
اگر مردم کامبوج نخواهند چهار ساله زندگیشان تبدیل به بهشت شود، باید کی را ببینند؟ این حرف دل مردم کامبوج در زمان «پول پوت» حاکم دیوانة این کشور بود. سال1975 مردم این کشور آسیای جنوب شرقی که از جنگ داخلی خسته شده بودند، از او استقبال کردند.
اما این آقا که شعارهای کمونیستیاش در منطقه پیچیده بود، تصمیم گرفت در مدت کوتاهی، کامبوج را به یک بهشت کمونیستی تبدیل کند.
بنابراین، برنامة چهار سالهای تدارک دید. در این برنامه، قرار شد مردم از شهرها به روستا بروند و کشاورزی کنند و کلا شهرها و تجارت تعطیل شود. اما این جفنگیات قابل اجرا نبود.
بنابراین، پول پوت بعد از یک سال که دید برنامه، خوب کار نمیکند، احساس کرد که خود مردم، مانع اجرای برنامه هستند. بنابراین دستور داد تا موانع را برطرف کنند. طرفدارهای پول پوت هم در مدت 4 سال، دو میلیون نفر را کشتند.
این طرفدارها، از یک طرف، تنوعطلب بودند و با روشهای مختلفی، ملت را خلاص میکردند و از طرف دیگر، خیلی وسواس داشتند هر چیزی سر جای خودش باشد. برای همین، اتاقهای چند طبقهای درست کرده بودند و سرها را در یک طبقه، دستها را در طبقة بعدی و پاها را جای دیگر میگذاشتند.
با این کار میخواستند همه چیز تر و تمیز و طبقهبندی شده باشد. همة آنها را هم نشان میدادند تا بلکه آن چند نفری که ماندهاند، سر عقل بیایند که نیامدند.
آخر هم کامبوجیهای باقیمانده با کمک ویتنامیها، پل پوت را در 72 ساعت ساقط کردند. والا کامبوج، خالی میشد.